غروب روز پنجشنبه ٢٢سپتامبر سال ١٩٨٨، در یکی از ایستگاههای قطار شهری شیکاگو، زنی در حضور گروهی از مردم مورد تجاوز قرار گرفت. در روز ٢۵سپتامبر دو روزنامهی نیویورکتایمز و شیکاگوتریبون گزارشهایی دربارهی این واقعه منتشر کردند. اما نکتهی جالب در این گزارشها این بود که کسی برای کمک به آن زن اقدامی نکرد...
عبدالقادر عَوده(١٩٥٤م) قاضی و حقوقدان مصری هنگام بحث دربارهی مقولهی فقهی تعزیر مینویسد: «اصل این است که تعزیر، شامل ارتکاب اَعمال حرام و ترک واجبات است و چنین چیزی محل وفاق است. البته فقها دربارهی تعزیر ارتکاب فعل مکروه و ترک مستحبات اختلاف کردهاند و گروهی قائل به عدم مجازات برای ارتکاب فعل مکروه و ترک مستحبات ـ به شکل مطلق ـ شدهاند و بعضی گفتهاند که هرگاه مصلحت ایجاب کند ارتکاب فعل مکروه و ترک عمل مستحب، موجب مجازات است»[1].
١ـ مقدمه: تعریف اجماع
واژهی «إجماع» در زبان عربی معانی متعددی دارد. نابغة الذبیانی(متوفی حدود ١٨سال پیش از هجرت)[١] میگوید: اِجمَعْ مِحاشَكَ يا يزيدُ فإنّي .. أعدَدتُ يَربُوعاً لكم وتَميماً[٢] یعنی: «ای یزید! افرادت را جمع کن که من گوشتی از راسته و مازه برایتان آماده کردهام.» همچنین در قرآن کریم آمده که نوح -علیه السلام- خطاب به معاندانش گفت: «فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ»(یونس٧١) که در اینجا نیز «اَجمعوا» به معنای «گردآوردن» و «واحد شدن جمع» است. روشن است که این جمع شدن و گرد آمدن میتواند از سر اراده و اختیار و یا اتفاقی و غیرارادی باشد و این دو قضیه(گردآمدن و اراده به آن) تلازمی ندارند؛[٣] یعنی ممکن است عدهای به واسطهی ارادهی قبلی، برسر موضوع یا در جایی گرد آیند یا اینکه ناخودآگاه چنین چیزی حاصل شود.
آیهی هشتم (الاحزاب٥٠)
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» (الاحزاب٥٠)[١]
در این آیه مجدداً با تفکیک بین ازواج و ملک یمین مواجه هستیم. نکتهی جالب در آیهی فوق این است که علاوه بر ملک یمین، دستهی دیگری از زنان نیز برای پیامبر علیه السلام، حلال شمرده شدهاند. حال اگر با همان منطق مخدوش ـ که تسرّی را جایز میداند ـ به سراغ تفسیر این آیه برویم بایستی حکم کنیم که همبستری پیامبر -علیه السلام- ـ بدون عقد نکاح ـ با تمام دخترعموها و دخترعمهها و دخترداییها و دخترخالههای ایشان نیز جایز بوده است!
عدنان فلاحی: باری، قبل از ورود به بررسی احتمالات تفسیری فوق، لازم است به این نکته اشاره کنیم که آیه النساء٢٤ نیز بهمانند آیهی النساء٣، هیچ دلالتی یا ارتباطی با مفهوم تسرّی ندارد و چنان که بافتار آیات پیشین و پسین (٢٢،٢٣ و ٢٥) نشان میدهد این آیه درصدد بیان احکام مربوط به «نکاح» و برشمردن آن دسته از زنانی است که نکاح با آنها حرام است و مجدداً تکرار میکنیم که کم یا زیاد دلالتی بر مفهوم مجعول تسری ندارد.
حجّت ما آن است که آیهی النساء٢٢ با عبارت «نکاح» آغاز میشود: «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ»[١] و آیه ی٢٣ نیز در ادامهی این آیه، به برشمردن مابقی زنانی که نکاح با آنها حرام است میپردازد و سپس به آیهی مورد بحث میرسیم که «ازدواج/نکاح» با «المحصنات» ـ جز ملک یمین ـ را حرام میداند
شالوده و بنیان اخبار و احادیث بر سند قرار دارد و سند عبارت است از: «سلسلهی راویانی که خبر از طریق آنها به گویندهی آن منسوب میشود.» این فرآیند رساندن سخن از طریق سند به گوینده را «إسناد» مینامند و البته محدّثین، إسناد را در معنی خود سلسلهی سند نیز به کار میبرند.[١] بررسی إسناد، موضوع دانش درایة الحدیث یا مصطلح الحدیث میباشد لذا این دانش، مهمّترین علمیست که حول احادیث شکل گرفته است. علمای سلف و خلف دربارهی تعریف علم درایة و موضوع آن سخنها گفتهاند
در نوشتار حاضر دربارهی سن ازدواج ام المؤمنین عائشه، ما دست به کند و کاو در منابع تاریخی، روایی و حدیثی زده و تناقضات این روایات را به تفصیل روشن خواهیم کرد.
نخست: نقل و بررسی روایات غالب که عائشه را در هنگام ازدواج کودک به شمار آوردهاند:
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل